يكى از حوادث تاريخى عرب جنگ داحس و غبراء معروف است داحس و غبراء نام دو اسب است داحس نام اسب قيس بن زهير رئيس قبيله بنى عبس و غبراء نام اسب حذيفه بن بدر رئيس بنى فزار است. هر يك از اين دو رئيس اسب خود را تندروتر ميدانستند تا كار بمسابقه اسب دوانى و رهان كشيد، اما هر كدام در پايان مدعى برد امتياز مسابقه بودند و همين امر ساده سبب وقوع قتلى شد طايفه مقتول نيز شخصى از طايفه قاتل را كشتند، ولى كار بهمين جا خاتمه نيافت، بلكه اين دو قتل مقدمه بروز جنگى سخت ميان اين دو قبيله بزرگ و خلفاء و همپيمانان آنها شد كه از سال 568 تا 608 يعنى كم قبل از طلوع اسلام ادامه يافت!! و بخاطر يك امر ناچيز جمع بيشمارى كشته شده و خسارات كمرشكنى به طرفين وارد گرديد178.
اسلام باقوانين معقول به همه اين خرافات خاتمه داده و جنگ را محدود بحدود و مشروط بشرائط نمود و براى قاتل احكامى آورد كه بوسيله آن از خونريزىهاى خودخواهى جلوگيرى نمود.
7- نارالاستمطار (آتش افروزى جهت باران آمدن)
اين مراسم در سالهاى خشك و قحطى انجام ميگرفت بدين ترتيب پيران قوم و كاهنان تشريفات مخصوصى فراهم ميكردند، به دم گاوهاى ماده و پاهاى آنها از هيزم درخت سلع و ساقههاى زودسوز عشر بسته، گاوها را باين وضع پيش انداخته و خود بدنبال از دامنه كوه به قلهاش ميرفتند وقتيكه به قله كوه ميرسيدند به هيزمها آتش زده و گاوها را بدويدن و اضطراب وا ميداشتند و احياناً براى تكثير جولان به شاخهاى آنها نيز مقدارى از همان چوب عشر بسته و آنرا آتش مىزدند.
گوئى بنظر آنها ناراحتى و اضطراب گاوها موجب ترحم آلهه يا موكلان باران شده و باران را سرازير خواهند نمود.
بساط ناراستمطار نيز باظهور اسلام و تعاليم و معارف وى برچيده شده و بروى وى خط بطلان كشيده شد كار بجائى رسيد آنانكه قبل از اسلام در پيرامون نارالاستمطار و توسل به گاو داستانها ميگفتند پس از طلوع معارف اسلام در اشعار خود نكوهش ميكردند:
قل لبنى نهشل اصحاب الجور
|
|
اتطلبون الغيث جهلاً بالبقر
|
اسلام در مقابل اين خرافه به دو موضوع مهم و اصيل راهنمائى فرمود:
نخست به علل مادى، سكونت در مناطق متناسب، توسل به حفر قنوات و چاهها ايجاد جنگلها و سدها تغيير مسير رودخانهها. و خود رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از همين سنت پيروى ميكرد در لشكر كشىهاى خود در هر بيابانى كه او طراق ميكرد نخست بحفر چاه فرمان ميداد و بدين ترتيب اراضى موات فراوانى را احياء كردند.
بر اثر بكار بستن همين تدبيرهاى صحيح و تشويقها و توصيههاى مؤكد كه اسلام درباب احياء اراضى موات، و زراعت و ايجاد قنوات و چاهها و باغدارى داده و از طرفى چادر نشينى و بيابانگردى وارتزاق از راه حيوانات را نكوهش كرده در نتيجه مسلمانان جزيرةالعرب بشهر نشينى و ايجاد اراضى زراعتى و باغات و نخلستانهاى وسيع و جنگلهاى كوچك كه پايه اوليه تمدن و معارف است پرداختهاند.
امر دوم راهنمائى به علل معنوى است و آن توسل به ذات احديت و دعا و تضرع، لذا در اسلام آنجا كه اسباب و علل مادى در تحت اختيار نيست نماز استسقاء تشريح گرديده كه از جمله نمازهاى مستحبه است.
جمعى از پيران تا كودكان با حالت انكسار باترتيبى كه در فقه اسلامى مقرر است بصحرا رفته و بنماز ميايستند و از درگاه حق تعالى نزول باران را مسئلت ميكنند.